من برگشتم
Friday, April 30, 2004
من تازه از شمال اومدم...اينم سوقاتي!
|
|
|
عشق ديگه چيه؟
Wednesday, April 28, 2004
يكي داشت ميگفت: عشق تپهاي است كه هر خري از آن بالا ميرود...
اون يكي گفت: عشق سوءتفاهمي است ميان دو احمق...
منم گفتم.... يادم نمياد چيزي گفته باشم!
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
موفقيت
Tuesday, April 27, 2004
در 4 سالگي يعني خيس نكردن شلوار
در 12 سالگي يعني پيدا كردن دوست
در 18 سالگي يعني داشتن گواهينامه
در 20 سالگي يعني امكان ازدواج
در 35 سالگي يعني داشتن پول
در 50 سالگي يعني داشتن پول
در 60 سالگي يعني امكان ازدواج
در 70 سالگي يعني داشتن گواهينامه
در 75 سالگي يعني پيدا كردن دوست
در 80 سالگي يعني خيس نكردن شلوار
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
موشهاي همجنسباز
Sunday, April 25, 2004
دو سه روز پيش، تو ژاپن اتفاق جالبي افتاده: دانشمندا اومدن بدون استفاده از موش نر و فقط با استفاده از دوتا موش ماده، يه موش جديد بوجود اوردن! خوب چندتا احتمال هست:
- يكي از موشا فقط ظاهرش ماده بوده، باطنش(!) نر بوده (shemale)
- يكي از موشا چند روز پيش با يه موش نر بوده
- يكي از دانشمندا نر بوده
- ... و چندتا احتمال ديگه كه شما بهتر ميدونين
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
گوسفند
Saturday, April 24, 2004
ميگن چند روز پيش يه گوسفند رو گذاشته بودن پشت يه وانت، ميخواستن ببرن هيآت سرشو ببرن.
اونوقت گوسفنده همش گريه ميكرده! قدرت خدا...
ميدونين چرا؟
چون ميخواسته جلو بشينه!
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
سرزمين برهنگان
Thursday, April 22, 2004
ميگن وقتي خدا حوا رو آفريد، بهش گفت برو پيش آدم. حوا پرسيد من كه آدمو تا حالا نديدم، از كجا بشناسمش؟ خدا گفت از اونجا كه يه برگ بسته جلوش... اتفاقاً وقتي حوا رسيد به آدم، آدم خوابيده بود و برگش افتاده بود! حوا آدمو بيدار كرد ازش پرسيد: ببخشيد، اين برگه؟ آدم يه نگاه كرد گفت: نخير، اين كوبيدهاس!
حالا فرض كنين برگشتيم به زمان انسانهاي اوليه... هنوز لباس اختراع نشده، فقط خجالتيها برگ بستن جلوشون!
الان همه لخت هستيم، كسي هم كاري به كار كسي نداره. همه سرشون به كار خودشون گرمه...
خيلي دور از ذهن نيست، يه جايي تو دنيا الان اينجوريه.
يه كليك اينجا بكنين تا ببينين...
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
شريك عاطفي
Tuesday, April 20, 2004
به قول يكي از بچهها:
وقتي ازدواج كردي، شريك عاطفي همسرت هستي.
شريك جنسي اون ممكنه يه نفر ديگه باشه!
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
اولين تجربه
Monday, April 19, 2004
يه غروب عاشقانه...
هيچ كس نبود، فقط من و اون بوديم. تنهاي تنها…
وقتي چشمم افتاد تو چشمش، يه جوري شدم...
با اون چشماي خمار و موهاي قشنگش داشت ديوونم ميكرد…
خيلي آروم بهش نزديك شدم. سعي كردم خودمو نبازم…
دستمو كه گذاشتم روي شونههاش و پوست لطيفشو لمس كردم، داشتم از حال ميرفتم…
يواش يواش دستمو بردم پايين، بازم پايينتر...
وقتي دستم به سينههاش خورد، خودش پاهاشو باز كرد و من ديگه هيچي نفهميدم...
خوب خيلي بيتجربه بودم...
آخه اولين باري بود كه يه گاو رو ميدوشيدم!
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
تو تاكسي
Sunday, April 18, 2004
بغل دستيت ميگه: آقاي راننده، من جلوي اون اتوبوس پياده ميشم.
صد متر جلوتر، يه اتوبوس واستاده تو ايستگاه...
پنج دقيقه بعد: آقاي راننده، من گفتم پياده ميشم! حالا بايد يه تاكسي بگيرم برگردم!
راننده خيلي خونسرد ميگه: مگه نميبيني؟ هنوز به اتوبوس نرسيديم!
رانندهء بيشور! مسافر احمق! منم كه خوابم!
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
اومدم سر كوچتون در خونتون...
Saturday, April 17, 2004
چو ديدم دلم ميپرد سوي تو
روانه شدم جانب كوي تو
ز ديوار خانه گلي سركشيد
از آن گل شنيدم همه بوي تو
يكي طاق بودي به ايوانتان
به ياد آمدم طاق ابروي تو
يكي سگ ميان حياط پارس كرد
خوشم آمد از پارس هاپوي تو
سر نردهتان يك پرنده نشست
گمانم كه بودي پرستوي تو
بسي رخت ديدم به روي طناب
همه منتظر بهر اطوي تو
يكي روسري روي آن بند بود
خبر دادم از طرهي موي تو
يكي دامني بود كوتاه و تنگ
پيامآور ران و زانوي تو
يكي كرستي بود بر روي بند
كه ميگفت از سايز ليموي تو
يكي پرده بودي بر آن پنجره
نديدم درون تو و توي تو
پريدم لب چينه خواندم غزل
كه آيي برون بينم آن روي تو
دريغا به جاي تو آمد برون
غضبناك، ديلم به دست، شوي تو
كنون در مريضخانهام بستري
به اميد درمان و داروي تو
(هادي خرسندي)
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
Catch the Cat
Thursday, April 15, 2004
This is this cat
This is is cat
This is how cat
This is to cat
This is keep cat
This is an cat
This is idiot cat
This is busy cat
This is for cat
This is forty cat
This is seconds cat
now, go back and read the THIRD word only in each line from the start
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
عشق ويژوال
Wednesday, April 14, 2004
كلي زور زدم كه بگم دوستت دارم...همين!
|
|
|
ديدار مجدد
Tuesday, April 13, 2004
در دانشگاه، دختر و پسر محبوب هم بودند. وقتي فارغالتحصيل شدند، پسر گفت: "خواهش ميكنم با من در تماس باش"
دختر گفت: "حتماً، تو هم همينطور"
حالا آنها بعد از پنج سال براي نخستين بار با هم حرف ميزدند:
-- "از ديدنت خوشحالم"
-- "آره، من هم همينطور"
-- "خواهش ميكنم با من در تماس باش"
-- "حتماً، تو هم همينطور"
(نوشته: ديويد هافمن)
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
مكالمه تلفني
Monday, April 12, 2004
- الو، سلام آقاي دكتر
- سلام مهندس، حال شما چطوره؟
- ممنون، خانواده گرامي خوب هستن؟
- قربان شما، دست بوسن
- چه خبر عمله؟
- هيچي ان!
- كدوم گوري بودي كثافت؟
- .....
منبع: بخشي از مكالمه تلفني من ودوست خوبم!
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
معما
Sunday, April 11, 2004
عمهء يه نفر، خالهاش هم هست...چه جوريه؟!
تو پرانتز: من قيافه وبلاگمو عوض كردم...خوشگل شده؟
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
هيچ كس
Saturday, April 10, 2004
وقتي دلت گرفته، هيچكس نميفهمه...
وقتي درد داري، هيچكس نميفهمه...
وقتي نگراني، هيچكس نميفهمه...
وقتي عاشقي، هيچكس نميفهمه...
ولي كافيه يه بار بگوزي تا همه بفهمن!
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
كوه نور!
Thursday, April 08, 2004
ديدهام من ربع مسكون را برادر جان من در تمام ربع مسكون اين چنين كون هيچ نيست! كوه نور است آن كفل در پشت آن درياي نور كوه و دريايي چنين در ربع مسكون هيچ نيست!
|
|
|
تخلفات رانندگي
Wednesday, April 07, 2004
ليست جريمههاي جديد رو كه چند ماه پيش راهنمايي رانندگي منتشر كرده ديدين؟ چند تا شو براتون ميگم:
ورود به خيابان اصلي با پاي چپ – 10000 تومان
ور رفتن زياد با دنده – 5000 تومان
لايي كشيدن از زير تريلي – 10000 تومان
نشستن مسافر روي دنده – 10000 تومان
گوزيدن پشت فرمان – 5000 تومان
لاس زدن با ماشين بغلي – 15000 تومان
اتو زدن بيش از 6 نفر – 10000 تومان
ماچ لب تو لب پشت فرمان – 5000 تومان
باز بودن زيپ شلوار در اتوبان – 15000 تومان
تجاوز به عابر پياده – 10000 تومان
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
النكاح سنتي...
Monday, April 05, 2004
آقاي … و دوشيزه …
مفتخرند كه در نظام مقدس ولايي تولد يافته و با انگيزه تكامل و تعالي روح تحت توجهات حضرت ولي عصر (ع) و ادعيه نوراني نائب بزرگوارش، پيوند پاك خود را با سپاس از همه شهيدان راه حق و امام شهيدان، جشن گيرند.
زمان: 29/9/عزت و افتخار حسيني
مكان: ...
تعجب نداره كه! اين كارت عروسيه كه چند وقت قبل به دست يه آشنايي رسيده بود...
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
آدم (برگرفته از جلد دوم قرآن!)
Sunday, April 04, 2004
... و همانا گاو را آفريديم كه انسان هيچ وقت احساس نكند كه خيلي نفهم است...
و الاغ را آفريديم تا خوشحال باشد كه از انسان خرتر هم هست...
و موش را، تا فكر نكند خيلي ترسوست...
و ميمون را، تا هيچ وقت احساس نكند فقط اوست كه بي دليل ميخندد...
و همانا انسان را آفريديم و به او عقل داديم و دستور داديم برود آدم شود...
و دوهزار سال فكر كرد و آدم نشد...
و فرشتگان گزارش دادند كه از گاو نفهم تر، از الاغ خرتر و از موش ترسوتر است...
و بعد از آن همه، ميمونها مطمئن شدند كه بي دليل نميخندند...
و خداوند داناست، و زندگي زيباست، و شما نميدانيد...
و خداوند تواناست، و همانا شما را آفريديم چون زورمان ميرسيد...
اي كساني كه ايمان آورده ايد، انقدر زور نزنيد، زورتان نميرسد...
و اين همين است كه هست، اگر نمي خواهيد، برويد بميريد...
و اگر ميخواهيد، پس ديگر نق نزنيد...
و انقدر فكر نكنيد، كارتان را بكنيد، و با خودتان حال كنيد...
شايد كه رستگار شويد...
|
اظهارنظر
دوستان:
:
damet garm agha
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
عاشقانه
Saturday, April 03, 2004
به جوانيم، به قلبم، به تمام روح و جسمم
به تمام كهكشانها، به ستارگان زيبا
به سكوت كوه الوند، به تمام عشق و هستي
تو دل مرا شكستي...
در اتاقي تنگ و تاريك در انتظار آمدن او نشستهام و چند دقيقهاي است كه به اين حالم، ولي او نيامد. بعد از لحظهاي صدايي به گوشم ميرسد. به پايين نگاه ميكنم: شايد او باشد، شايد او باشد... اما نه، او نيامد. انگشتانم را به هم حلقه ميكنم و آنها را با تمام نيرو به هم ميفشارم. اشك از چشمانم سرازير ميشود. به پايين نگاه ميكنم: آه! او آمد. انتظارم به پايان ميرسد... دستم را به طرف سيفون ميبرم و لحظهاي بعد، او رفته است!
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
نگاه سيستماتيك به يك عمل شنيع
Friday, April 02, 2004
نبايد اين طور فكر كرد كه طراحي، فقط به ماشين و هواپيما و ... مربوط ميشه. در واقع هر چيزي براي عملكرد بهتر، احتياج به يه طراحي مهندسي داره. يه مثال ميزنم: خروج باد از شكم (اصطلاحاً گوزيدن)...
فركانس گوز، با قطر اوريفيس (مقطع خروجي) نسبت عكس داره. شدت گوز با توان دوم قطر شكم نسبت مستقيم داره. زمان تداوم گوز، با نوع غذاي مصرفي و شرايط محيطي رابطه داره. بدن تا يه حد زيادي تحت كنترل خودمونه. قطر اوريفيس با يه مكانيزم سروو كنترل ميشه. روده ها هم كنترلر انتگرالي دارن (براي رفع خطاي پايدار). حالا فرض كنيم كه ميخوايم يه جا وسط يه جمع بگوزيم:
براي اينكه صداش در نياد، بايد فركانس صدا، خارج از بازه شنوايي باشه. يعني يا خيلي كم، يا خيلي زياد. اگه بخوايم خيلي كمش كنيم، بايد قطر اوريفيس رو خيلي زياد كنيم. در عمل اين كار به علت محدوديت سيستم، خيلي موثر نيست (شايد بشه از دستها كمك گرفت!). پس بهتره كه فركانس رو خيلي بالا ببريم. در اين حالت بايد قطر اوريفيس خيلي كم بشه. مشكلي كه در اين حالت پيش مياد، اينه كه فشار پشت نازل خيلي زياد ميشه و ممكنه شدت گوز تا حدي بالا بره كه به سيستم كنترل آسيب بزنه. در اين صورت، كنترلر خوب عمل نميكنه و كنترل گوز از دست خارج ميشه. مشكل ديگه اينه كه با كاهش قطر اوريفيس، دبي گوز كم ميشه و زمان گوزيدن زياد ميشه. در اين حالت، اگه شخص تمرين كافي نداشته باشه ممكنه فشار زيادي بهش وارد بشه و صورتش سرخ بشه. اثر ديگه تنگ كردن اوريفيس، افزايش دماي گوزه كه باعث ميشه تبخير در گاز خروجي بيشتر بشه و بوي شديدتري متصاعد بشه...
طراحي يعني موازنهء خوب و بد. بهتره با تمرين زياد و گرفتن فيدبك مناسب (حتي از ديگران)، به حالت اپتيمال نزديك بشيم!
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
زكات علم!
Thursday, April 01, 2004
يكي از دوستان گير داده بود كه چرا توي وبلاگت مطالب آموزنده نميذاري؟ خوب اينم زكات علمم...
ميخوام راجع به انواع مشروب بنويسم. البته تعداد مشروبات و انواع اونا خيلي زياده. همين تو ايران خودمونو نگاه كنين: از همه چي عرق ميگيريم ميخوريم! ولي كلاً مشروبات به دو دستهء سبك (براي تقويت اشتها) و سنگين (براي كمك به هضم غذا) تقسيم ميشن. مشروبات سبك مثل انواع عرق! مشروبات سنگين مثل انواع ويسكي!
حالا چندتا از معروفاشو ميگم (سوء تفاهم نشه، درسته كه من اينا رو ديدم، ولي نخوردم!):
ودكا(Vodka) يه نوع عرق روسيه كه از غلات ميگيرن، از سيب زميني هم ميگيرن. ودكاي اصل، الكل خالصه كه براي خوردن يه كم رقيق ميشه.
جين(Gin) عرقيه كه از جو ميگيرن. مشابهش رو ميشه از يه نوع سرو كوهي گرفت. جين رو معمولاً با چيزاي ديگه تركيب ميكنن تا كوكتيل (مشروب تركيبي) بسازن، ولي خالي هم ميشه خورد.
مارتيني(Martini) يه جور شراب ايتالياييه كه از تركيب شراب معمولي و سبزيهاي معطر درست ميشه. البته معمولاً ورموت هم قاطي ميكنن.
ورموت(Vermouth) از تركيب شراب با عرق يه نوع گياه درست ميشه. اصلش فرانسويه، ولي تو ايتاليا هم درست ميكنن كه مارتيني بسازن. فكر كنم سه نوع داشته باشه(دراي، بيانكو، روسو).
ويسكي(Whiskey) يه جور مشروب سنگين و با كلاسه كه انواع بسيار زيادي داره و مثل ادوكلن، هر كي به اسم خودش يه دونه زده! ولي يه تقسيم بندي كلي ميشه كرد(ايريش، اسكاچ، كانادين، بوربن، مالت). شايد معروفترين شركت توليد ويسكي، جاني واكر توي انگليس باشه كه بيش از 200 ساله داره بهترين ويسكي رو ميسازه.
كنياك(Cognac) شرابيه كه توي يه منطقه از فرانسه (به نام كنياك) درست ميكنن. مثل هر شراب ديگه، ترجيح ميدن كه مدت زمان زيادي توي بشكه هاي چوبي بمونه تا خوب جا بيفته.
شامپاين(Champagne) مشروبيه كه توي شهر شامپاني فرانسه توليد ميشه. جزو مشروبات سنگينه ولي خيلي سنگين نيست. به دليل گاز زيادي كه داره، خيلي به هضم غذا كمك ميكنه.
براندي(Brandy) خيلي شبيه كنياكه. اصولاً يه ليكور خوب تلقي ميشه. انواع مختلفي داره كه با توجه به طعمشون شناخته ميشن. مثل براندي گيلاس (احتمالاً تركيب عرق گيلاس و آب گيلاس).
|
اظهارنظر
دوستان:
:
سلام. با دوستان رفته بودیم دبی. توی فری شاپ گفتیم مشروب بخریم ببینیم چیه. توی فیلمها انقدر خوشگل شامپاین و شراب می خوردن فکر کردیم چیز جالبیه. دردسرتون ندم حالمون از شامپاین و شراب به هم خورد اما ابجو خیلی خوب بود. سوال : چه مشروبی دارای طعم شیرین و قابل تحمل برای کسیه که قبلا مشروب نخورده ؟
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
|
نقد فِلمهای سينمای جهان
به روش الفی اتکينز
وبگردی...
|