cialis

مطالب گذشته

هندی های باکلاس
من و بره
نظرسنجی
باز مست کردی؟
تحقیق علمی
خانواده داگرز
Goodluck, Mr Gorsky
پشم
هنوز ميشه نفس کشيد
مشعل المپيک


بایگانی ماهانه

March 2004
April 2004
May 2004
June 2004
July 2004
August 2004
September 2004
October 2004
March 2005
April 2005
July 2005
December 2005
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
June 2007
August 2007
September 2007
October 2007
December 2007

 

 

غیر سیاسی، غیر عبادی، غیر اخلاقی، غیر... یعنی وبلاگ من!

یادش بخیر، چه کارتونهایی بود
Tuesday, October 31, 2006

امروز یاد کارتونهای دوران بچگی افتادم. خداییش خیلیهاشون قشنگ بودن و البته دوبله هم حرف نداشت. یادش بخیر...؛
بعضیهاشون که یادم مونده اینجا ردیف کردم. اگه شما هم چیزی یادتونه بگین حال کنیم. راستی اگه اینترنت سرعت بالا دارین، بعضی از اسامی زیر لینک شدن به کلیپ تیتراژشون که خیلی خداس...؛

الفی اتکینز (گل سرسبد کارتونها)؛
بچه های مدرسه والت (فرانچی و گالونی رو که یادتونه؟)؛
خانواده دکتر ارنست (همه دلمون میخواست تو جنگل گم بشیم!)؛
واتو واتو (آموزش تولید مثل یک نفره!)؛
چوبین (یه خبر بد!)؛
بلفی و لیلیبیت (مونگا رو یادتونه؟)؛
مهاجران (سگ آقای پتیبل رو چطور؟)؛
حنا، دختری در مزرعه (البته اسم اصلیش ناتالی بود)؛
پت پستچی (الان ورژن جدیدش رو تلویزیون آلمان پخش میکنه)؛
بارباپاپا (اون پشمالوهه همیشه چندش آور بود!)؛
آنِت (لوسین که یادتونه زد پای جک رو شکست؟)؛
بامزی (خرش تو مسابقه زبون در آورد قهرمان شد!)؛
خِپِل (گربه هه که اعصاب خرد کن بود!)؛
هاچ زنبورعسل (آخر نفهمیدیم مادرشو پیدا کرد یا نه؟)؛
نیک و نیکو (خداییش خیلی لوس بود)؛
بل و سباستین (همیشه پر از هیجان بود)؛
بابا لنگ دراز (من عاشق جودی ابوت بودم، اونم عاشق من!)؛
آقای سکسکه (هر وقت سکسکه میکرد 7 متر میپرید هوا)؛
پاپای (ملوان زبل که همیشه سر دختر لاغره دعوا داشتن)؛
سایمون در سرزمین گچهای نقاشی (البته نقاشیهای گچی درسته)؛
پلنگ صورتی (که بیشتر موفقیتش بخاطر آهنگ قشنگ مانچینیه)؛
مورچه و مورچه خوار (دوبلور مورچه خوار حرف نداشت)؛
کارآگاه گاجِت (هر جاش یه چیز داشت!!)؛
فِرِدی (مورچه سیاهه که همش ور میزد)؛
اُرم و جیرجیر (آخر کارتون عروسکی)؛
پت و مت (خداییش هنوز هم رو دستش نیست)؛
معاون کلانتر (آخ آخ شست پام ماسکی!)؛
لولِک و بولِک (بعضی وقتا حرف میزدن، بعضی وقتا ساکت بودن)؛
جیمبو (یه کارتون هوافضایی!)؛
پسر شجاع (اگه پسر شجاع بدنیا نمیومد، اسم پدر پسر شجاع چی بود؟)؛
مول کوچولو (موش کور سیاهه که زیر خاک زندگی میکرد)؛
جعبه اسباب بازی (زیاد یادم نیست...)؛

اظهارنظر دوستان:

Anonymous Anonymous:
اینا رو یادت رفت:
سرندی پیتی
زنان کوچک
گوفی
پینوکیو
سندباد
گوریل انگوری
دور دنیا در هشتاد روز
پسر کوهستان

Blogger الفی اتکینز:
مهمتر از همه، پیمپا رو یادم رفت! هنوز هم زبون درازش جلوی چشممه!

Anonymous Anonymous:
تنسی تاکسیدو
پسر مخترع
اون سگه که اولش نگاتیو چاپ میکرد
موش کوهستان
آقای باو (اون بزه که احساس میکرد همه فن حریفه)
من و مادربزرگم یا یه چیزی توهمین مایه
خانواده دی
استرلینگ
پانزده پسر
اون داستان روباه ها که خیلی دردناک بود
آوای وحوش
گوش مروارید
دادلی دورایت و پلیس سوار کانادا
...

Anonymous Anonymous:
لوک خوش شانس ،بوش وگ و جالی
شیر و شتر
اون 3 تا میمون که داستان می گفتن
روباه و خروس،عروسکی بود
آفتاب و مهتاب
درون و برون
آسمون ریسمون
سگ و گربه که گربه آبی بود و بدجنس
خرگوش ناقلا
یونیکو
سه کله پوک،می خواستن رو رودخونه پل بزنن
بنر، مخالفم و که یادتونه
هاکلبری فین
پسر آبی
آتیش به سر
هادی و هدی
قارک و قاربین،یادتونه؟
گالیور، آخ فلر تیشیا! خیلی خوب بود
یازده آدم برفی، این و بعیده یادتون باشه
مسافر کوچولو
سوزی، دختره رو می گم
داستانهای جامدادی، دختره همسن ما بود
از همه مهمتر زبل خان
سه تا خرس کسل کننده که اسمش یادم نیست
اوه اوه! دهکده حیوانات، عشق من دراگو
یه کنه بود کتونی پاش بود
رابین هود
عنکبوت آبی
دامبو فیل پرنده
دانل داک
افسانه دوقلوها
میتی کومون
ایکیو سان،احتمالا آیکیو سان بوده
جعفری و مریم گلی
قصه های من وبابا بزرگ،این کارو بکن این کار و نکن
ملوان زبل
میشکا و موشکا
کنجشکک اشی مشی
تام سایر
پروفسور بالتازار
قلم جادویی
زهره و زهرا، آخر انیمیشن
پرین، پاریکال که یادتونه؟
حنا خانم دل من، آها تکراریه
لوله بخاری پاک کنه که رو کلاهش پراپلر ! داشت
کارتون باتریها، آخر یاس و دپرشن

....
خداییش از اصلش بیشتر شد

Blogger سهیل:
خر بامزی واقعا در من تأثیر داشت. سر امتحانهای تربیت بدنی وقت دوی سرعت همیشه زبونمو در می آوردم (حتی تو دانشگاه)، هر وقتم تو تلویزیون مسابقه دو میبینم یادش می افتم. اینو کاملاً جدی و بدون اغراق میگم.

Anonymous Anonymous:
خوب قبول نیست شما زودتر اومدین همه رو گفتین! ولی فکر کنم ممول رو نگفتین. تو هر دانشگاهی فکر کنم اسمه یکی از دخترها ممول بود.

Anonymous Anonymous:
این هم لینک مولی موش کوره.
http://www.youtube.com/watch?v=NwirnKRX0Us&mode=related&search=

تو هم یه چیزی بگو...


شیرزن
Sunday, October 29, 2006

بذارین از دختر همسایمون براتون بگم؛
از من دو سه سال بزرگتره؛ همیشه تیپ پسرونه میزنه؛ حرف زدنش هم پسرونس؛ خیلی وقتا با دوچرخه و موتور کارای عجیب غریب میکنه؛ با بچه های محل زیاد فوتبال بازی میکنه، اون هم از نوع خشن! دو سال پيش نصف شب یه دزد اومده بود خونه همسایشون، تو اون تاریکی شب که کسی جرأت بیرون اومدن نداشت ایشون از دیوار پریده بود این طرف دنبال دزده کرده بود و گرفته بودش!؛
البته ناگفته نمونه که دختر خوب و خوش هیکل و عاقلیه؛ الان هم ازدواج کرده و یه بچه داره.......اصلاً به من چه؟!؛

اظهارنظر دوستان:

Anonymous Anonymous:
خدا از این دخترانِ همسایه به همه عنایت کنه!!!

Anonymous Anonymous:
الفی جان دیر جنبیدی،
عروسی کرده رفته!
انرژی جنبشی حق مسلم ماست

Anonymous Anonymous:
راستی
دختر همسابه هم حق مسلم ماست!

Anonymous Anonymous:
الفی جان چرا از پارک کردن ماشینش چیزی نگفتی ؟ اون کارش چطور ؟

Blogger الفی اتکینز:
آخه دستی کشیدن و دور در جا الان دیگه یه کار پسرونه حساب نمیشه!؛

تو هم یه چیزی بگو...


دماوندیها را بشناسیم
Tuesday, October 10, 2006

دو روز پیش رفته بودم دماوند. نمیدونم چقدر دماوندیها رو میشناسین؟ ولی همانطور که راههای رسیدن به خدا به عدد آدماست، برای تشخیص دماوندیها هم راههایی وجود داره

کت و شلوار شیک میپوشن با گیوه و کلاه نمدی!ه
وقتی توی مسجد میشینن اول به پشت سریها سلام میکنن بعد به بغل دستیها!ه
وسط خوندن قرآن هی داد میزنن: فاتحه مع الصلوات!ه
وقتی کسی میمیره، سه سوت براش یه شعر میگن که اسمش توشه و میزنن روی اعلامیه ترحیمش!ه
موبایلشون رو آویزون میکنن گوشه شلوارشون!ه
وقتی میخوان سلام کنن، دستشونو میذارن رو سینشون و خم میشن!ه
معمولاً آخر حرفاشونو میکشن!ه
موقع راه رفتن آهنگهای دهه 60 رو زمزمه میکنن!ه
...این یکی رو فقط دماوندیها میدونن!ه

اظهارنظر دوستان:

Anonymous Anonymous:
!ای دماوندی سانسورچی

Anonymous Anonymous:
Midam visa damavandeto batel
Konand

Anonymous Anonymous:
Hala mage to ro oonja koshtan ke narahati?

Anonymous Anonymous:
Aaaaaooo, Alireza Damavandi Dahan Lagh. Pate Mellat ro rikhty ro Ab ke! Vali khob Bahal bood. Agar JAsh peida shod Ye sery ghomia ro barat Hava mikonam. ;)

Blogger الفی اتکینز:
بهزاد جون درخواست زیاد بوده برای وصف حال قمیها! بیا بریز بیرون

تو هم یه چیزی بگو...


حکایت سربازی ما
Sunday, October 01, 2006

به قول یه بزرگوار، سربازی مثل گوشی تلفنه
دو ماه اولش سخته، چند ماه بیکاری و علافی، دوباره دو سه ماه آخرش سخت میشه!!ه
به قول افغانیا
Just Imagine!!

اظهارنظر دوستان:

Anonymous Anonymous:
ام... خوب بالاخره چه ربطی به این گوشی بیچاره داشت؟! لطفا شفاف سازی کنید!

Anonymous Anonymous:
اونايي كه سربازي رفتن خوب ميدونن مورد استفاده اين گوشي كجاست

Blogger الفی اتکینز:
راستش من دو ماه اولش رو با همون جان بر کفی طی کردم. ولی الان نگران اون دو ماه آخر هستم. آخه خوب که گوشی تلفن رو نگاه میکنی میبینی که یه سیم هم داره که به خود تلفن ختم میشه!!ه

Blogger الفی اتکینز:
راستش من دو ماه اولش رو با همون جان بر کفی طی کردم. ولی الان نگران اون دو ماه آخر هستم. آخه خوب که گوشی تلفن رو نگاه میکنی میبینی که یه سیم هم داره که به خود تلفن ختم میشه!!ه

Blogger الفی اتکینز:
راستش من دو ماه اولش رو با همون جان بر کفی طی کردم. ولی الان نگران اون دو ماه آخر هستم. آخه خوب که گوشی تلفن رو نگاه میکنی میبینی که یه سیم هم داره که به خود تلفن ختم میشه!!ه

Anonymous Anonymous:
خدا رو شکر کن تلفن ویبره نداره !!!

تو هم یه چیزی بگو...



نقد فِلمهای سينمای جهان
به روش الفی اتکينز

 

وبگردی...