اومدم سر كوچتون در خونتون...
Saturday, April 17, 2004
چو ديدم دلم ميپرد سوي تو
روانه شدم جانب كوي تو
ز ديوار خانه گلي سركشيد
از آن گل شنيدم همه بوي تو
يكي طاق بودي به ايوانتان
به ياد آمدم طاق ابروي تو
يكي سگ ميان حياط پارس كرد
خوشم آمد از پارس هاپوي تو
سر نردهتان يك پرنده نشست
گمانم كه بودي پرستوي تو
بسي رخت ديدم به روي طناب
همه منتظر بهر اطوي تو
يكي روسري روي آن بند بود
خبر دادم از طرهي موي تو
يكي دامني بود كوتاه و تنگ
پيامآور ران و زانوي تو
يكي كرستي بود بر روي بند
كه ميگفت از سايز ليموي تو
يكي پرده بودي بر آن پنجره
نديدم درون تو و توي تو
پريدم لب چينه خواندم غزل
كه آيي برون بينم آن روي تو
دريغا به جاي تو آمد برون
غضبناك، ديلم به دست، شوي تو
كنون در مريضخانهام بستري
به اميد درمان و داروي تو
(هادي خرسندي)
|