قرارمون ساعت عشق!
Saturday, July 31, 2004
يه كتاب جديد ميخوام بهتون معرفي كنم:
عنوان كتاب: قرارمون ساعت عشق
اين كتاب شرح حال بال شكستگاني است كه محكوم به زندگي اجباري در زمان گرديدهاند كه عشقهاي مجازي جايي براي عشقهاي حقيقي باقي نگذاشته است!
(فقط برو تو كف جمله!)
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
پروژه
Friday, July 23, 2004
راستش چند وقته كه دارم با پروژه ور ميرم
يكي ميزنم تو سر پروژه، دوتا تو سر خودم!
پروژه خوبيه، ولي بعضي جاهاش خيلي درد داره!
زيادي كلفته، به من نميخوره....
اگه كسي در زمينه حل پروژههاي فوق ليسانس تخصص داره، شديداً استقبال ميكنم!
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
شطرنج
Tuesday, July 20, 2004
كفگير كدومه بابا
به خدا زندگي سخت شده!
پروژه و كار و زن و بچه و ...
راستي!
من رمز موفقيت كاسپاروف رو پيدا كردم!
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
توالت
Saturday, July 17, 2004
يه آدم خوب توي يكي از توالتهاي امامزاده هاشم نوشته:
لبخند بزن هموطن !!
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
رابعه
Monday, July 12, 2004
تراژدي ايراني:
دختره باباش ميميره، داداشش پادشاه ميشه، دختره رو ميخواد به زور بده به يه پولدار، دختره يكي ديگه رو ميخواد، يه آدم فقير...
درام هندي (دنباله داستان):
دختره فرار ميكنه، جنگ ميشه، دختره مياد با صد ميليون نفر ميجنگه همه رو شكست ميده كه دوست پسرشو نجات بده، آخرش با هم ميميرن!
اين هم يه خلاصه از تاتر ديشب (رابعه، نوشته چيستا يثربي)
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
نغمهء روسپي
Friday, July 09, 2004
بده آن قوطي سرخاب مرا
تا زنم رنگ به بيرنگي خويش
بده آن روغن تا تازه كنم
چهر پژمرده زدلتنگي خويش
بده آن عطر كه مشكين سازم
گيسوان را و بريزم بر دوش
بده آن جامهء تنگم كه كسان
تنگ گيرند مرا در اغوش
بده آن تور كه عرياني را
در خمش جلوه دو چندان بخشم
هوسانگيزي و آشوبگري
به سر و سينه و پستان بخشم
بده آن جام كه سرمست شوم
به سيه بختي خود خنده زنم
روي اين چهرهء ناشاد غمين
چهرهاي شاد و فريبنده زنم
واي از آن همنفس ديشب من
چه روانكاه و توانفرسا بود!
ليك پرسيد چو از من گفتم:
كس نديدم كه چنين زيبا بود
وان دگر همسر چندين شب پيش
-او همان بود كه بيمارم كرد-
آنچه پرداخت اگر صد ميشد
درد زان بيشتر آزارم كرد
پر كس و بيكسم و زين ياران
غمگساري و هواخواهي نيست
لاف دلجويي بسيار زنند
ليك جز لحظهء كوتاهي نيست
نه مرا همسر وهمباليني
كه كشد دست وفا بر سر من
نه مرا كودكي و دلبندي
كه برد رنگ غم از خاطر من
آه اين كيست كه در ميكوبد
همسر امشب من ميآيد!
واي اي غم زدلم دست بكش
كاين زمان شادي او مي بايد
لب من اي لب نيرنگ فروش
بر غمم پردهاي از راز بكش
تا مرا چند درم بيش دهند
خنده كن, بوسه بزن, ناز بكش
(سيمين بهبهاني)
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
ترافيك
Wednesday, July 07, 2004
دو تا دليل اصلي براي ترافيك توي تهران هست:
اول، نشستن يه خانم پشت رول و رانندگي توي خيابون.
دوم، ايستادن يه خانم گوشه خيابون و انتظار براي تاكسي.
نتيجه منطقي: وجود خانمها توي خيابون به هر صورت باعث ترافيك ميشه!
|
اظهارنظر
دوستان:
:
سلام, من نميفهمم چرا بقيشو نگفتي پسر خوب. اول اينكه وقتي يك خانم متشخص ميشينه تو ماشين اين پسران كه انگار دختر نديدن و با وايسادن كنار ماشين دختر يا رانندگي كه انجام ميدن باعث ايجاد ترافيك ميشن. و دوم اينكه, استاد اگر دقت كنيد وقتي يه دختري كنار خيابون وايميسه اين آقايان محترمن كه با ديدن اون خانوم انگار جاده بي انتها ميشه و هيچي بجز اون دختره نميبينند. اينم از نظر بنده - قربان شما
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
نفهم!
Monday, July 05, 2004
.وقتي رفتي، نفهميدم كي رفته
حالا كه برگشتي، بازم نميفهمم كي رفته بوده...
|
اظهارنظر
دوستان:
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
ارواح خبيثه
Thursday, July 01, 2004
چون چند وقته مد شده كه دوستان عكسهايي از روح(!) روي اينترنت گذاشتن و براي هم ميفرستن، منم گفتم عكسهايي رو كه چند هفته پيش از ارواح سرگردان تهران گرفتم، بهتون نشون بدم:
روح يه غول در كنار برج ميلاد
روح چندتا دختر خوشگل تو خيابون اختياريه
روح فرامرز اصلاني توي يه پارك تو خيابون ديباجي
|
اظهارنظر
دوستان:
:
من ماجدپسر جنوبي وبلاگ عالي داري ولي هيچ عكسي نديدم چون همشون بستن اگه يك سايت فيلترشكن داري بفرست يه سري به وبلاگم بزن
:
حتما نظر بدي
تو هم یه چیزی بگو...
|
|
|
نقد فِلمهای سينمای جهان
به روش الفی اتکينز
وبگردی...
|