Wednesday, January 24, 2007

پوريای ولی و بچه بازی

آن شوخ پسر نوش لب و شکر خند است
قد نيست ورا بلکه يکی سرو بلند است
رفتم شبکی نزد وی و لابه نمودم
گفتم صنما نرخ سرين تو به چند است
گفتا که بده مشت زرم آنچه توانی
چون دوره امروز همه پول پسند است
يک مشت زرش دادم و بردم پس ديوار
دستام به شلوار و به وا کردن بند است
استاده عطا کرد سرين را که بفرما
گفتم که نه اين شرعی و نه عرف پسند است
افتادگی آموز اگر طالب فيضی
هرگز نخورد آب زمينی که بلند است

7 comments:

  1. ای بی تربیت! اثرات سربازیه ها! چی شده به آخرش که رسیدی از اینا می نویسی؟ اگر راست می گی یه خاطره هم از اول سربازیت بگو!

    ReplyDelete
  2. خیلی باحال بود. آدمو یاد خاطرات خوش می انداخت. .... بله آقا! ما از این پولها زیاد خرج کردیم

    ReplyDelete
  3. oh oh mibinam ke doostane bala sa`ri hame ye joraee tajorbiate magoo darand!khoda vandegara khodat in a`jnaase!zokoor ra be rahe raast hedayat farma

    ReplyDelete
  4. دوستان پایینی هم دارند خانم!!در ضمن شما چرا به امامتان اقتدا نمی کنید؟! در ضمن الفی جون تو که انقدر خانوادگی در حد شبکه 1 می نویسی چرا کامنت کاملا مودبانه من و پاک نمودی؟

    ReplyDelete
  5. دوستان پایینی هم دارند خانم!!در ضمن شما چرا به امامتان اقتدا نمی کنید؟! راستی الفی جون تو که انقدر خانوادگی در حد شبکه 1 می نویسی چرا کامنت کاملا مودبانه من و پاک نمودی؟

    ReplyDelete
  6. دوستان پایینی هم دارند خانم!!در ضمن شما چرا به امامتان اقتدا نمی کنید؟! راستی الفی جون تو که انقدر خانوادگی در حد شبکه 1 می نویسی چرا کامنت کاملا مودبانه من و پاک نمودی؟

    ReplyDelete
  7. دوست عزیز این شعری از شادروان ایرج میرزا در هجو کثافت کاریهای بعضی شخصیت های آنزمان است ، درست است که بیت آخر از پوریای ولی است اما لطفاً در صورت امکان استدعای مرا پذیرفته امانتداری کرده و نام پوریای ولی را حذف فرمایید با سپاس

    ReplyDelete