Sunday, September 10, 2006

دلم برای روزهای دانشگاه تنگ شده

بوی جزوه، بوی کپ، بوی حل تمرين
بوی تند آزمايشگاه وسط ترم جديد
بوی گند کارآموزی توی تابستون گرم
با اينا دانشگاهو سر ميکنم
با اينا واحدامو در ميکنم
شادی پاس کردن يه درس سخت
وحشت کم شدن نمره درس از روی غيبت زياد
بوی امتحان فاينال توی تالار چهار
با اينا دانشگاهو سر ميکنم
با اينا واحدامو در ميکنم
فکر چایی خوردن با يه دختر مانتو سياه
شوق يک جيغ بلند از وسط محوطه
شور پايين افتادن از شاخه درخت توت
با اينا دانشگاهو سر ميکنم
با اينا واحدامو در ميکنم
عشق يک بورسيه داشتن از فرنگ
ترس ناتموم گذاشتن پروژه‌های ترم واپسين
بوی انتقال و تحصيل توی دانشگاه نو
با اينا دانشگاهو سر ميکنم
با اينا واحدامو در ميکنم
بوی ساچمه بوی سلف عطر خوب سگ‌پز
روز شنبه پی ژتون توی کوچه گم شدن
توی ديگ قرمه‌سبزی هوس يه آبتنی
با اينا دانشگاهو سر ميکنم
با اينا واحدامو در ميکنم

3 comments:

  1. ای ول
    خيلی رديف بود

    ReplyDelete
  2. این شعر رو سالهای اول دانشگاه که فرهاد گوش میدادم نوشتم و تا یه مدتی هم روی برد دانشگاه بود

    ReplyDelete
  3. سلام استاد ارجمند شاعر معاصر (ناز نفست) پسر خوب منظور از برد همون تخته هاي سبز بود كه روش با سوزن ته گرد كاغذ مي چسبوندند ديگه

    ReplyDelete