توی این دنیای نامرد
یه دخنر نابینا بود که یه دوست پسر داشت
دختره دوست پسرشو خیلی دوست داشت
بهش میگفت
اگه من دوتا چشم داشتم برای همیشه باهات میموندم
یه روز یه نفر پیدا شد که چشماشو داد به دختره
دختره وقتی تونست دوست پسرشو ببینه
دید که اون هم نابیناست
به پسره گفت
دیگه نمیخوامت، از پیش من برو
پسره وقتی داشت میرفت
لبخند تلخی زد و با اشک گفت
پس مواظب چشمای من باش.....ه
یه دخنر نابینا بود که یه دوست پسر داشت
دختره دوست پسرشو خیلی دوست داشت
بهش میگفت
اگه من دوتا چشم داشتم برای همیشه باهات میموندم
یه روز یه نفر پیدا شد که چشماشو داد به دختره
دختره وقتی تونست دوست پسرشو ببینه
دید که اون هم نابیناست
به پسره گفت
دیگه نمیخوامت، از پیش من برو
پسره وقتی داشت میرفت
لبخند تلخی زد و با اشک گفت
پس مواظب چشمای من باش.....ه
من که ترک تحصیل قرار گرفتم
ReplyDeleteامام زنان
بابا مهندس بد جوری زدی تو کار احساس . الفی که از این کارا نمی کنه ؟ !
ReplyDeleteآقا بیزحمت این قسمتهای عاشقانه... مخصوصا نامردیهای عشقی و... وقتشو بیشتر کنید... باتشکر
ReplyDeleteOoops !
ReplyDeleteمی بینم که این پست با استقبال عمومی مواجه شده! اگه می شه هفته دیگه هم پخش کنید!
ReplyDeleteشما هم بعله؟ نگفته بودی بلا!!
ReplyDeleteبچه ...نی یه قبا بپوش که بهت بیاد. شاید دختره چشاشو بده ولی بعد تو تف میکنی روش
ReplyDelete